حمله مسلحانه به ۲ کارمند گمرک در سیستان و بلوچستان انفجار مین در سردشت موجب قطع‌عضو یک نفر شد استقرار ۸۰ آمبولانس در مسیر مراسم خاکسپاری رئیس جمهور در مشهد پوشش ۱۰۷ نوع بیماری خاص و سخت درمان در دوران شهید آیت الله رییسی سنت حسنه «رتبه‌بندی معلمان» یادگار شهید رئیسی است تغییرات محیطی موجب افزایش بیماری‌های آلرژیک شده است از ابتلای ۶۰ درصد ایرانی‌ها به چاقی تا ارتباط ۱۳ سرطان به چاقی! باید‌ها و نباید‌های غذایی برای افسردگی کبد برای حفظ سلامت مغز اسید تولید می‌کند ۴ تمرین مفید که به تقویت حافظه و تمرکز کمک می‌کند چگونه احترام به والدین را به فرزندان خود بیاموزیم؟ این میوه‌ها را به هیچ عنوان در یخچال نگه ندارید استفاده از رایحه‌های خاص در درمان فراموشی | ارتباط غیرمنتظره بین جوهر نعنا و آلزایمر امیرعبداللهیان؛ همان دیپلماتی که رنج بیماران پروانه‌ای را لمس کرد الزامات رفتار با کودک ۲ تا ۳ ساله دروغ یا تخیل کودکانه! ۴ راهکار ساده و موثر برای تمیز کردن گوش‌ها راه‌اندازی ۵ ایستگاه تقویت‌کننده همراه‌اول برای روز تشییع پیکر رئیس‌جمهور شهید در مشهد مرگ مشکوک حقوقدان جوان چهار روز پس از ترک خانه! چه زمان‌هایی بهتر است آب بنوشیم؟
سرخط خبرها

زمستان  ما بدون برف نبود

  • کد خبر: ۲۰۹۰۵۲
  • ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۴
زمستان  ما بدون برف نبود
پدر وقتی از سرکار می‌آمد، یک پلاستیک تخمه می‌آورد. ما تخمه می‌شکستیم، سریال می‌دیدیم، می‌خندیدیم و شب‌های بلند زمستان را یکی پس از دیگری به صبح می‌رساندیم.

در زمستان‌های پربرف دهه ۸۰، با آن روز‌های همیشه کوتاه و شب‌های همیشه بلند. بعدظهر‌ها که از مدرسه به خانه می‌آمدم، معمولا بازی‌های لیگ برتر فوتبال انگلیس پخش می‌شد و من همیشه به فاصله نزدیک تماشاگران با زمین فوتبال فکر می‌کردم. به جز انگلیس در هیچ کشوری فاصله تماشاچیان با زمین فوتبال این قدر کم نبود و این همیشه برای من سؤال بود! بعد که فوتبال تمام می‌شد و کمی خستگی نشستن پشت میز و نیمکت‌های فلزی از تنم در می‌رفت، چشم به راه سریال‌های طنز تلویزیون می‌نشستم.

سریال‌های با کیفیت و خنده داری که آن سال‌ها خانواده‌ها را در شب‌های بلند زمستان گرد هم جمع می‌کرد تا آن‌ها بخندند و شاد باشند. تخمه آفتاب گردان از آن سیاه‌های کوچک که با نمک خوشمزه شده بود، در شب‌های زمستان پایه ثابت خانه ما بود. پدر وقتی از سرکار می‌آمد، یک پلاستیک تخمه می‌آورد. ما تخمه می‌شکستیم، سریال می‌دیدیم، می‌خندیدیم و شب‌های بلند زمستان را یکی پس از دیگری به صبح می‌رساندیم.

در سال‌های اخیر، اما شب‌های زمستان چند تفاوت مهم با آن روز‌ها دارد، اول اینکه برف و سرمایش دیگر رمقی ندارد. دوم اینکه سریال‌های تلویزیونی مقبولیت آن سال‌ها را ندارند و من مجبورم همراه پدر و مادرم سریال‌هایی را ببینم که در فاصله چند ماه برای چندبار بازپخش می‌شوند، اما تخمه شکستن همچنان همراه ما مانده با این تفاوت که مأموریت خریدش با من است و نوعش از آفتاب گردان فندقی به کانادایی تغییر کرده است.

زمستان‌های کودکی من بیشتر در کوچه می‌گذشت، صبح‌های برفی گوشم را می‌چسباندم به بلندگوی رادیو تا ببینم مدرسه تعطیل است یا نه. بعد از شنیدن خبر تعطیلی با خوشحالی به کوچه می‌رفتم و همراه با بچه‌های محله با برف‌هایی که از روی پشت بام خانه‌ها به وسط کوچه ریخته شده بود، برای خودمان اتاق‌های برفی کوچک می‌ساختیم و ادای «نانوک» شخصیت محبوب کارتونی آن روز‌ها را در می‌آوردیم. تجربه‌ای که فقط ما بچه‌های دهه ۶۰ آن را در ذهن و خاطره هایمان داریم. دلم می‌سوزد برای بچه‌های امروز که تعطیلی مدرسه شان به خاطر آلودگی هواست و نمی‌دانم این تعطیلی برایشان خوشحالی به همراه دارد یا ناراحتی؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->